Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-05@13:38:14 GMT

داستانهایی که یکباره رها می شوند

تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۱۸۶۴

داستانهایی که یکباره رها می شوند

ضربه هوک یکی از چند ضربه اصلی در ورزش بوکس محسوب میشود . البته در هنرهای رزمی دیگر نیز این ضربه وجود دارد اما شاید با اختلاف های کوچک و کمی تفاوت. هوک یکی از ضربه های بسیار قدرتمند در بوکس محسوب میشود و بوکسورهای حرفه ای از این ضربه برای ناک اوت کردن حریف استفاده میکنند.

با چنین تعریفی از ضربه هوک وقتی به سراغ فیلم هوک دومین ساخته حسین ریگی فیلمسازبلوچستانی سینمای ایران میرویم انتظار داریم علاوه بر مساله شکلی انتخاب نام فیلم که ما را پیشاپیش به سمت و سوی تماشای یک فیلم با موضوع بوکس سوق می دهد در محتوا و مفهوم نیز منتظر باشیم تا ببینیم فیلمساز و قهرمانش ضربه نهایی برای ناک اوت کردن حریف را کجای قصه می زنند (یا بالعکس، این ضربه را در نهایت کجا دریافت می کنند).

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در چند جای قصه میتوان اشاراتی را برای ضربه نهایی هوک مشاهده کرد. نمونه اش صحنه فینال فیلم و آخرین مسابقه انتخابی تیم ملی که شیران به خاطر دیدن وضعیت آن نوجوان سندرم داون تصمیم نهایی را می گیرد یا صحنه مرگ میران که باعث جدایی شیران شده و زمینه های بروز تغییر رفتاری و شخصیتش را فراهم می سازد. اشاراتی که در همین حد مانده اند و به دلیل عدم پرداخت و زمینه سازی لازم و مناسب نمی توانند به عنوان ضربه نهایی برای مخاطب قابل باور و پذیرفتنی باشند. پس در حوزه نامگذاری فیلم به این نتیجه میرسیم که انتخاب نام اثر صرفا به دلیل جذابیتهای گیشه ای بوده و ارتباط چندانی با محتوا ندارد.
اما در فیلمنامه، زمانی که سیر روایی قصه را در فیلمنامه مرور می کنیم در درام با آنتاگونیست و پروتاگونیست مواجه می شویم. بر اساس تعاریف موجود آنتاگونیست، مخالف یا مبارزی است که علیه هدف قهرمان داستان یا شخصیت های اصلی کار می کند و درگیری اصلی را ایجاد می کند. آنتاگونیست می تواند یک شخصیت یا گروهی از شخصیت ها باشد. معمولا در روایات سنتی، آنتاگونیست مترادف با «آدم بد» است که با این تعریف به سادگی میتوان دریافت که آنتاگونیست ماجرا در هوک شخصیت کهور است. که البته همین آنتاگونیست به چهار شکل مختلف می تواند در درام خودنمایی کند: اول آنتاگونیست به مثابه شرور (بدطینت)تعریف سنتی آنتاگونیست یک شرور است – یک “آدم بد” در داستان، که اغلب برای اهداف شیطانی کار می کند تا یک پروتاگونیست قهرمان را نابود کند.با اینکه شرور پروتاگونیست نیز وجود دارد، اماشرورها زمانی آنتاگونیست هستند که شخصیت اصلی داستان نباشند، بلکه منبع اصلی درگیری برای شخصیت‌های اصلی باشند.(دقیقا مانند کهور)، دوم: آنتاگونیست مانندیک تضاد آفرین: لازم نیست یک آنتاگونیست “آدم بد” باشد. گاهی اوقات، آنها فقط شخصیتی هستند که اهدافش در تضاد مستقیم با قهرمان داستان است (که در هوک باز هم میتوان نشانه هایی را یافت که با اهداف کهور در این بخش منطبق باشد) ، سوم: آنتاگونیست به مثابه نیروهای بی جان لازم نیست یک آنتاگونیست انسان باشد – آنتاگونیست اصلی گاهی اوقات می تواند یک نیرو باشدمانند طبیعت. و چهارم: آنتاگونیست به مثابه خود پروتاگونیست داستان، با این توضیح که منبع اصلی تضاد در یک داستان می تواند از درون خود قهرمان داستان باشد – کاستی ها یا سستی های آنها مانع از رسیدن به هدفشان می شود.(که نمونه هایی از این بخش را نیز به صورت پررنگی در شیران مشاهده می کنیم) حال مشکل اینجاست که دو شکل اول آنتاگونیست در فیلمنامه هوک بدون منطق دراماتیک و پس از مرگ میران به حال خود رها شده و دیگر هیچ اثری از آثار دو شکل اول آنتاگونیست به چشم نمی خورد و از طرف دیگر شکل چهارم این موقعیت نیز به دلیل عدم پرداخت صحیح وکنشمند فیلمنامه در تغییرات و یا تحول شخصیتی و رفتاری شیران برای مخاطب داستان کاملا غیر قابل باور و به نوعی نچسب و تصویری از کلیشه معروف تحول شخصیت و پایان خوب است.

به همه این موارد باید وجود خرده پیرنگهای گوناگون در فیلمنامه را نیز اضافه کنیم که اکثرا نه تنها اثر گذار و کمک حال پیرنگ اصلی نیستند بلکه بیشترشان در جای جای قصه به حال خود رها شده اند و همین عامل بر کندی ریتم در روایت افزوده و شرایطی را پدید آورده که هیچگونه میلی را برای ادامه ماجرا توسط مخاطب بر نیانگیزد.

مشکلات فیلمنامه به کنار، ضعف در بخش بازیگری نیز یکی دیگر از نکات منفی هوک است. امیر جعفری، علی اوسیوند و رویا تیموریان هیچ شاخصه اثر گذاری در بخش بازیگری از خود بروز نمی دهند و صرفا با بهره گیری از لحظه بلوچی (که نمیدانم تا چه اندازه درست و صحیح به ان پرداخته اند) تلاش کرده اند که متفاوت باشند و نیستند. فقط بازی چشمگیر و درخشان بازیگر نقش نوجوانی شیران و اندکی بازی امیر مهدی ژوله در نقش کهور قابل توجه است و البته در اجزای ساختاری اثر نمیتوان به راحتی از موسیقی تحسین برانگیز فردین خلعتبری و فیلمبرداری چشم نواز شهرام نجاریان که بخشهایی از جاذبه های فرهنگی و بومی و محیطی سیستان و بلوچستان را به نمایش می گذارند به راحتی گذر کرد. نقاط قوتی که اگر وجود نمی داشتند، هوک ریگی چیز زیاد دیگری برای گفتن نمی داشت.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: حسین ریگی هوک بوکس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۱۸۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگتر‌ها؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها

آفتاب‌‌نیوز :

چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکست‌خورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگی‌اش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگی‌اش به دست می‌آورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهای‌تان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملی‌اش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دل‌ها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.

شرک (۲۰۰۱)

کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون

محصول: امریکا

یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آن‌هم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ می‌شود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه می‌شود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیت‌های این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیت‌های ماندگار انیمیشن باز کردند. بچه‌ها و بزرگ‌تر‌ها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سال‌هاست که تماشاگر دنباله‌های آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه می‌دهد.

شرکت هیولا‌ها (۲۰۰۱)

کارگردان: پیتر داکتر

محصول: امریکا

در مانستروپولیس، هیولا‌ها با ترساندن بچه‌ها از صدای جیغ آن‌ها انرژی تولید می‌کنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبه‌رو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمی‌ترسند. هیولا‌ها از هر گونه تماس با بچه‌ها مطلقا منع شده‌اند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچه‌ها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچه‌ها می‌شوند و همه‌چیز به هم می‌ریزد. در این بین سالی و مایک کشف می‌کنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید می‌کند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدم‌ها در مواجهه با ترس‌های‌شان که علت و اساس‌شان را هم نمی‌دانند موفق بوده است.

عصر یخبندان (۲۰۰۲)

کارگردان: کریس وج

محصول: امریکا

حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آب‌وآتش می‌زند و بلا‌های زیادی سر خودش و دنیای اطرافش می‌آورد دیده‌اید. یکی دیگر از انیمیشن‌های ماندگار سال‌های آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوت‌ها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیت‌های دوست‌داشتنی‌ای مثل مندی و سید که زوج ناجور، اما جدانشدنی‌ای هستند. درامی جاده‌ای، اکشن و ماجراجویی که شوخی‌های بامزه‌اش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.

در جست‌وجوی نمو (۲۰۰۳)

کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ

محصول: امریکا

درونمایه جست‌وجو در اغلب انیمیشن‌ها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیت‌های انیمیشن را با جست‌وجو و سفر نوشته‌اند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناخته‌ها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناخته‌ها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشن‌های دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی هم‌راستا و هم‌زمان شده و تماشاگر راحت‌تر می‌تواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جست‌وجوی دوری» تدوام یافت.

کورالاین (۲۰۰۹)

کارگردان: هنری سلیک

محصول: امریکا

انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سه‌بعدی می‌دانید یا نه؟ اگر فکر می‌کنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان می‌کند. اگر فکر می‌کنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشن‌های دوبعدی و سه‌بعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر می‌کند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزی‌هایش تاریک‌تر و دلهره‌آورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاوی‌برانگیز، ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه می‌شد؟

مری و مکس (۲۰۰۹)

کارگردان: آدام اِلیوت

محصول: امریکا

مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میان‌شان، دوست مکاتبه‌ای هستند. مری که در استرالیا زندگی می‌کند و خانواده‌ای ازهم‌پاشیده دارد در هشت‌سالگی از سر اتفاق شروع به نامه‌نگاری می‌کند با مکس چهل‌وچهارساله چاق و مشکل‌دار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیق‌تر می‌شود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل می‌خورد. مری و مکس مستعدند که به تیره‌روزی‌های زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموس‌شان می‌کند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.

انومالیزا (۲۰۱۵)

کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون

محصول: امریکا

مردی میان‌سال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی می‌شود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا می‌کشاند، روح‌شان را با سیاهی تغذیه می‌کند و دست آخر باعث جنون‌شان می‌شود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بی‌روحش مواجه می‌شود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغ‌خوار که با سردی رئالیستی‌اش برگشت‌ناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب می‌زند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.

لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)

کارگردان: مایکل دودوک دی ویت

محصول: فرانسه و ژاپن

اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگ‌های بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بی‌کلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوش‌نواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیره‌ای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم می‌گیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیم‌الجثه‌ای بزرگ‌ترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو می‌کند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش می‌شود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر می‌اندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.

منبع: همشهری آنلاین

دیگر خبرها

  • شیرین مثل «شکرستان»/ پویانمایی که ۱۸ ساله شد
  • نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی
  • داستان سرماخوردگی در انسان‌ها از چه زمانی آغاز شد؟
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • یادآوری خاطرات با نسخه بدنساز داستان اسباب بازی ها(عکس)
  • چهره‌هایی که نمی‌دانستید صداپیشگی هم کرده اند
  • ترسناک‌ترین فیلم جهان که کشته داده!
  • انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگتر‌ها؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها
  • پلنگ صورتی عضله‌ای: این شخصیت دیگر خنده دار نیست! (عکس)
  • ۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند